وقتی می خواهیم برای کنکور مطالعه کنیم، با صدای بلند درس بخوانیم یا آرام و همراه با حرکات چشم؟ موضوعی که دغدغه برخی از کنکوری هاست و نگران این هستند که کدام حالت بهتر است. من این سوال را به صورت زیر دست بندی می کنم. کدام یک از حالت های زیر برای مطالعه بهتر است؟
- خواندن با صدای بلند و حرکت لب
- خواندن با صدای آرام
- خواندن به صورت درونی و بدون حرکت لب و بی صدا
ابتدا بهتر است به این پرسش پاسخ دهم که چرا اصلا چنین چیزی مهم می شود؟ موضوع از وقتی شروع شد که عده ای مدعی شدند بایستی از روش های تندخوانی استفاده کنیم تا سریع تر یک کتاب را بخوانیم. تندخوان ها معتقد بودند که حرکت لب و با صدای بلند مطالعه کردن باعث کاهش سرعت خواندن می شود و به جای آن بهتر است که با حرکت چشم، مطالعه صورت بگیرد تا سرعت مطالعه به 1000 کلمه در دقیقه برسد.
از سوی مقابل، عده ای مخالف این هستند که با حرکت چشم برای کنکور درس بخوانید زیرا می گویند اگر با صدای بلند درس بخوانید خیلی بهتر و کامل تر یاد خواهید گرفت. آن ها دلایلی می آورند که بلند بلند درس خواندن باعث تقویت حافظه و یا دقیق تر شدن مطالعه و افزایش تمرکز می شود.
برخی دیگر هم برای اینکه نه سیخ بسوزد نه کباب، حد وسط را رعایت می کنند و می گویند با صدای آرام درس بخوانید. این دسته می خواهند هم نظر تندخوان ها را قبول کنند هم نظر مخالفان تندخوانی را. ولی آنچه بی پاسخ مانده، این است که بالاخره کدام روش برای مطالعه بهترین بازده یادگیری را دارد؟
قبل از اینکه وارد پاسخ اصلی شویم می خواهم یک مثال غیر کنکوری در مورد چای و قهوه» بزنم که خیلی از موضوعات را روشن می کند. در جهان بین شرکت های تولید کنند چای و شرکت های تولید کننده قهوه همیشه یک جنگ نانوشته وجود داشته است. اگر دقت کرده باشید هر چند مدت یک بار می خوانیم که خوردن چای باعث بروز فلان بیماری می شود و چند وقت دیگر، خبری مشابه در مورد قهوه، در رومه ها چاپ می شود.
آنقدر که خبر در مورد مضر بودن چای و قهوه شنیده ایم که به نظر می رسد هر دو این مواد سَم هستند و ما روزانه در حال وارد کردن کلی سَم به بدن خود هستیم. اما واقعیت چیست؟ آنچه واقعیت دارد این است که این شرکت ها به محققان پول می دهند که سال ها تحقیق کنند و بتوانند یک ایراد از محصول رقیب بگیرند و آن را در بوق و کرنا کنند تا شاید باعث کم رنگ شدن علاقه مردم به آن محصول شوند و گرایش به محصول خودشان زیاد شود.
ماجرای تندخوانی» و تند نخواندن» هم چیزی شبیه به همین چای و قهوه» است. هرکدام دلایلی محکم برای روش خود و دلایلی محکم تر برای رد روش مقابل دارند تا ثابت کنند بهتر است چیزی که آن ها می گویند را اجرا کنید و به نفع شماست. اما من به عنوان یک کنکوری بین آن ها گیر کرده ام. بهترین روش کدام است؟
پاسخ روشن من این است که در مورد بلند درس خواندن یا آرام درس خواندن به این موضوع توجه کنید: من با کدام روش، بهتر و بهینه تر یاد می گیرم؟ همان روش برای من بهترین حالت است».
اگر دقت کرده باشید من از کلمه بهینه تر استفاده کردم نه از کلمه سریع تر. زیرا در کنکور سریع بودن در مطالعه ممکن است باعث کم دقتی و بدخوانی شود. به همین جهت ما باید در سال کنکور به صورت بهینه درس بخوانیم. بهینه درس خواندن هم به این معناست که با سرعتی درس بخوانیم که به خوبی متوجه مطالب شویم و نه آنقدر کندخوان باشیم که وسواس مطالعاتی پیدا کنیم نه آنقدر سریع بخوانیم که حتی درک عمومی از چیزی که خوانده ایم را پیدا نکنیم.
بنابراین هدف تان این باشد که بهتر و بهینه تر یاد بگیرید، حالا اگر صدای بلند باعث می شود این هدف محقق شود پس حتما با صدای بلند درس بخوانید و اگر بی صدا درس خواندن این هدف را برایتان ایجاد می کند پس برایتان بهتر است که با صدای آرام درس بخوانید.
حالا شاید بپرسید چرا پاسخ من به این سوال، کاملا به شرایط شما بستگی دارد و چرا من موافق یکی از روش ها نیستم؟ پاسخ این پرسش به نحوه تحقیق و پژوهش بر می گردد. بررسی مقالاتی که ثابت می کنند با صدای بلند درس خواندن بهتر است و بررسی مقالاتی که ثابت می کنند با صدای آرام درس خواندن بهتر است به صورتی است که هر کدام از محققان سعی کرده اند با در نظر گرفتن برخی از پارامترها فقط طوری وانمود کنند که آنچه خودشان می گویند درست است.
در واقع محققان این حوزه، بی طرف نیستند به طور مثال شخص A قصد ندارد که تحقیقی در مورد مقایسه دو روش ارایه دهد بلکه قصد دارد فرضیه خودش مثلا بهتر بودن صدای بلند را هر طور شده ثابت کند. در این صورت او می تواند با کمی دستکاری پرسشنامه و همچنین تغییراتی جزئی در روش خود یا استفاده از افرادی که روی یک درس تسلط یا علاقه دارند باعث ایجاد خروجی غیر واقعی شود.
همین مورد هم برای شخص B که می خواهد ثابت کند صدای آرام بهتر است، دقیقا تکرار می شود و او نیز به روش خودش سعی در ارایه اطلاعات مهندسی شده دارد تا بگوید فرضیه او درست است. این را از من به یادگار داشته باشید، هرکجا بین دو گروه از محققان اختلاف افتاد و عده ای گفتند شخص A درست می گوید و عده ای گفتند شخص B درست می گوید مطمین باشید هر دو شخص اشتباه می گویند حداقل تا زمانی که تحقیقی بیرون بیاید که هر دو گروه را متقاعد کند.
چرا این را می گویم؟ بخاطر اینکه در علم نمی شود دو حرف موازی در مورد یک موضوع زد. در حالیکه الان دو حرف موازی در مورد یک موضوع می زنند و هر کدام هم مدعی است حرف خودش درست است.
نکته دیگری که لازم می دانم در مورد این مقالات بیان کنم این است که هیچ گاه این مقالات نگفته اند که 100 در 100 افرادی که ما بررسی کرده ایم، نشان داده است که بلند درس خواندن بهتر است یا مثلا همه افرادی که تست کردیم نشان داده اند که ارام درس خواندن بهتر است. بلکه همیشه درصدی از افراد بوده اند که نتایج همان آزمایش های دستکاری شده هم باز روی آن ها نتیجه مخالف با خواسته پژوهشگر داشته است.
بنابراین سوال مهم است که پس تکلیف آن چند درصدی که با نتایج آزمایش جور در نیامده اند، چیست؟ همین جاست که روشن می شود در مورد بلند درس خواندن یا آرام درس خواندن، فقط و فقط یک قانون وجود دارد: تو با کدام روش بهتر و بهینه تر یاد می گیری؟ همان بهترین روش برای توست.
در نتیجه، هر چند مدت یک بار منتظر مقالاتی باشید که ثابت کنند بلند درس خواندن بهتر است و چند وقت بعدش خواهید شنید مقاله ای ثابت کرده آرام درس خواندن درست تر است. این جنگ چای و قهوه» فکر می کنم همچنان ادامه دار باشد تا زمانی که مردم به این نتیجه برسند که آنچه باعث بهتر و بهینه یاد گرفتن شان می شود برایشان بهتر است.